×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

وصـــــال یـــــار

صبح نزدیک است

× ما منتظر صبح شب یلداییم ... style type=text/css//ashoora.ir|date begins/style=text/java src=http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/rooz/date.php?color1=ff0000&color2=66ff66&color3=66ff66&size=15px&size2=5px&style=inset&width=160&selected=1,1,1,1&mod=1/style type=text/css//ashoora.ir|date ends/style
×

آدرس وبلاگ من

vesaleyar.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/nunkalg

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

مجرمی که عارف شد


فضیل بن عیاض که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق (علیه السلام) و از زهاد معروف، معرفى شده و در پایان عمر، در جوار کعبه مى زیست و همانجا در روز عاشورا بدرود حیات گفت، در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند

یک روز او از نزدیکى یک آبادى مى گذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقه مند شد، عشق سوزان دخترک فضیل را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود، و تصمیم داشت به هر قیمتى شده به وصال او نائل گردد

در این هنگام بود که در یکى از خانه هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به آیه  " أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ... "  رسیده بود، این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده فضیل نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت، این کیست که سخن مى گوید؟ و به چه کسى این پیام را مى دهد؟ به من مى گوید  

 اى فضیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى؟ از این راه خطا برگردى؟ از این آلودگى خود را بشوئى؟ و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى فضیل بلند شد، و پیوسته مى گفت: بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آن: به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است 

او تصمیم نهائى خودش را گرفته بود، و با یک جهش برق آسا، از صف اشقیا بیرون پرید، و در صفوف سُعدا جاى گرفت، به عقب برگشت، از دیوار بام فرود آمد، و به خرابه اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند، و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى کردند، مى گفتند: فضیل، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضیل، تکانى خورد، و خود را سخت ملامت کرد، گفت: چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده ام، و قومى مسلمان از بیم من، به کنج این خرابه گریخته اند

روى به سوى آسمان کرد، و با دلى توبه کار، این سخنان را بر زبان جارى ساخت: اللّهُمَّ إِنِّى تُبْتُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى إِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ

 خداوندا من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را این قرار مى دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم، خدایا از بدکارى خود در رنجم، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن، اى درمان کننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیبها! اى بى نیاز از خدمت من! و اى بى نقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش

خداوند دعاى او را مستجاب کرد، و به او عنایتها فرمود، و از آنجا بازگشت و به سوى مکّه آمد، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اولیاء گشت


گداى کوى تو از هشت خلد، مستغنى است

 اسیر عشق تو، از هر دو کون، آزاد است

( تفسیر نمونه، جلد 23، صفحه 358)

دوشنبه 10 فروردین 1394 - 11:04:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


هفتاد ویژگی منحصر بفرد علی (ع)


هفتاد ویژگی منحصر بفرد علی علیه السلام


در محضر امام محمد باقر


نماز در سخن و سیره امام رضا (ع)


مادر نمونه


همنشینی با خوبان


یاد یار سفرکرده


مجرمی که عارف شد


بدگمان نباشیم


بگـــــــو ان شاء اللـــــــــه


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

168745 بازدید

330 بازدید امروز

64 بازدید دیروز

701 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements